طلاق عاطفی
طلاق عاطفی(Emotional Divorce) یا طلاق خاموش و کاهش میل زن و شوهر به یکدیگر زمینهساز کم شدن انرژی در خانواده شده و موجب میشود زوجها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شوند. در این شکل از خانواده زن و مرد تنها حکم همخانه را داشته و بنا به مصلحت یا عادت باهم زندگی میکنند. درواقع درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و بیعلاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی همگی دستبهدست هم میدهند تا طلاق عاطفی شکل گیرد.
پیش از طلاق عاطفی، طلاق روانی(Mental Divorce)، یعنی دلخوری و ناراحتیهای مختلف بین زوجین اتفاق میافتد. که میتوان با کاهش توقعات، تغییر سبک زندگی و افزایش گفتوگو و تبادلنظر تا حد زیادی از بروز آن جلوگیری کرد، البته متأسفانه غرور کاذب افراد تحصیلکرده یکی از مهمترین علتهای طلاق عاطفی محسوب میشود؛ چراکه این قشر بیش از سایر افراد از پذیرش راهنمایی و کمک بزرگترها اجتناب کرده و به علت سطح سوادشان به مشاوره بیاعتقادند. بهعلاوه همراستا با همه این موارد میتوان اشتغال زوجین، مشکلات جنسی و اختلافات مالی را ریشههای اصلی رفتاری در بروز طلاق عاطفی دانست؛ بهعبارتدیگر:
• طلاق خاموش یا همان طلاق عاطفی، نوعی از جدایی است که زن و شوهر بدون اینکه بهطور رسمی از هم جدا شوند، عواطف خود را از هم دریغ کرده و روی از هم برمیتابند، زیرا دیگر اعتماد و احساسی بینشان نمیماند.
• زن و مرد با اینکه در یکخانه زیر یک سقف زندگی میکنند، باهم کار میکنند، باهم مسافرت میروند و… اما در اصل دو انسان بیگانه و بیتفاوت و بیاحساس نسبت به هم هستند و هرکدامشان به مسائل و امور زندگی خود سرگرم میشوند.
• در این نوع زندگی، تنها چیزی که زوجین را به هم متصل میکند، قراردادی است که در ابتدای زندگی آن را پذیرفتهاند، قراردادی که معمولاً هر دو طرف در زمان امضای بندبند موارد آن، مهر و محبتی را در دل احساس کردهاند، اما پس از گذشت سالها، اکنون همین رابطه شیرین و گرم به سردی و خاموشی گراییده است.
• طلاق خاموش یا همان طلاق عاطفی واژهای است که در زندگی مدرن امروز بسیار به گوش میخورد، آنگونه که گاهی فکر میکنیم تمام زیبایی زندگی مشترک در روزهای اول آن خلاصهشده است؛ یعنی درست تا وقتیکه هر دو طرف برای هم تازگی دارند و به نحوی درصدد جلب رضایت هم هستند؛ اما باگذشت زمان و سایه انداختن سختیها و مشکلات بر زندگی، بیتفاوتی و بیروحی بر زندگی حاکم میشود و آنوقت است که طلاق عاطفی صورت میگیرد.
در طلاق عاطفی دو نفر بهصورت فیزیکی از یکدیگر جدا نمیشوند، بلکه کنار هم زندگی میکنند و شرایطی بر روابط آنها حاکم است که در طلاق متعارف وجود ندارد. این اتفاق میتواند بهصورت یکطرفه و یا دوطرفه و بهمرورزمان رخ دهد و دو طرف بهتدریج متوجه شوند که جذابیت، کشش و علاقه و عاطفه مثبتی که نسبت به هم داشتهاند، در بین آنها رنگباخته است. به عبارتی حساسیتها، کنجکاویها و نگرانیهایی که آنها نسبت به هم نشان میدادند فروکش میکند و باعث ایجاد کرختی در بین آنها میشود و این احساس باعث میشود که همیشه یکطرف نسبت به رفتارهای دیگری شکایت داشته باشد، مواردی مانند:
• درک نشدن
• بیتوجهی
• اشتغال زیاد،
• تکروی و بیتوجهی به نیازها و خواستههای طرف مقابل
مراحل طلاق عاطفی
مراحل مزبور در دوران طلاق عاطفی به شرح زیر طبقهبندیشده است:
مرحله اول؛ سرزنش
در مرحله اول، شروعکننده تمرکز خود را متوجه همسر میکند و او را در تمام اتفاقهای گذشته، حال و آینده مقصر میداند. در این مرحله فرد دارای یک تصویر بد و نامناسب نسبت به خود است و ممکن است بهراحتی آسیب ببیند. شروعکننده در بیشتر موارد افسرده و غمگین است و احساس کمبود انرژی میکند و در نظر دوستان و خانواده هم بسیار آشفته به نظر میرسد. خصوصیات و واکنشهای رفتاری فرد در مرحله اول، با توجه به اینکه در زمره افراد شروعکننده یا غیر شروعکننده باشد، فرق میکند. در چنین شرایطی مرد یا زنی که درخواست طلاق داده (شروعکننده) میخواهد از یک زندگی پر از استرس به آرامش برسد چرا که دچار عصبانیت، افسردگی و ترس است ولی سعی میکند همهچیز را عادی جلوه دهد. طرف غیر شروع کننده (کسی که درخواست طلاق نداده) هم در این مرحله شروعکننده را فردی خیرهسر و سمج مینامد.
مرحله دوم؛ سوگواری
در این مرحله غم و اندوه فراوان بر شروعکننده مستولی میشود. به هر اظهارنظری واکنش تند نشان میدهد و بهشدت در افکار و احساسات خود غوطهور میشود. تمرکز حواس خوبی ندارد، بهگونهای که در انجام کارهای روزمرهاش با مشکلاتی مواجه خواهد شد. در این مرحله اگر زوج دارای فرزند باشند، بهتدریج در انجام مسئولیتهایشان سستی به خرج میدهند و ممکن است یکی از والدین دست روی بچه بگذارد تا شاید همسر ازدستداده را دوباره صاحب شود.
مرحله سوم؛ خشم
هرچند خشم در هر مرحله از مراحل 5 گانه تظاهر پیدا میکند ولی از خصوصیات بارز مرحله سوم است، بهخصوص نسبت به دوستان و افراد خانواده و بیشترین بخش آن متوجه همسر میشود. بااینحال ممکن است مرد به تمام زنها و حتی زن نسبت به تمام مردها حس خشم داشته باشد. در این مرحله شروعکننده خود را محق میداند که عصبانی شود و همسرش باید تاوان اعمالش را پس دهد و آزار و اذیت شود.
مرحله چهارم؛ تنهایی
بسیاری از افراد بعد از دوران بلوغ، احساس میکنند تنها هستند. بهتدریج شروعکننده شخصیت خود را طوری تطابق میدهد که دیگر نیازی به همسر ندارد. مرد یا زن سعی میکنند به خود اطمینان پیدا کنند و تصمیم نهایی را بگیرند. آنها در این مرحله خودشان را بازسازی میکنند و تصویرشان از خود، نسبت به مرحله اول خیلی بهتر میشود.
مرحله پنجم؛ بازگشت به زندگی
ورود مجدد به زندگی آخرین مرحله از فرایند طلاق قانونی است. مرد یا زن احساس میکنند که دوباره کنترل بیشتری بر زندگی خود دارند. در این مرحله فرد میتواند برنامهریزی درازمدت انجام دهد. اگر هر دو در این مرحله قرار داشته باشند، بهندرت کارشان به محاکم قضایی کشیده میشود و فرایند طلاق قانونی بدون نیاز به دادگاه تکمیل میشود.
اثرات طلاق عاطفی بر زندگی زناشویی
طلاق عاطفی و افسردگی
افسردگي اختلالي است كه بر تفكر، خلق، احساسات، رفتار و سلامت جسمي تأثير ميگذارد. گاهي اوقات يك زندگي پراسترس محركي براي افسردگي ميشود در ساير موارد به نظر ميرسد كه افسردگي بدون علت تعیینشدهی مشخص و بهطور خودبهخودی روي ميدهد. افسردگي پاسخ طبيعي آدمي به فشارهاي زندگي است و تنها زماني نابهنجار تلقي ميشود كه با واقعهي رخداده متناسب نباشد و يا فراتر از حدي كه براي اكثر مردم نقطهي آغاز بهبود است ادامه يابد مشخصهي اصلي افسردگي نااميدي و غمگيني است. شخص ركود وحشتناكي را احساس ميكند و نميتواند فعاليتي را آغاز كند يا تصميمي بگيرد يا به چيزي علاقهمند شود. شخص افسرده در احساس بيكفايتي و بيارزشي غوطهور ميشود و خود را آدمي بيارزش ميبيند و در اين ميان شدت افسردگي هرچه بيشتر باشد احساس بيارزش بودن هم بيشتر ميشود.
طلاق عاطفی و سازگاری زناشویی
متأسفانه علت بسياري از جداییها و روابط سرد، با عدم ارضاي نيازهاي جنسي ارتباط تنگاتنگ دارد. بسياري از زنان علاوه بر، داشتن روابط سرد عاطفي از عدم ارضاي نيازهاي جنسي شكايت دارند. اين مسئله بسيار مهمي است كه بايد به آن توجه اساسي شود. همچنین تعاملات عاطفی منفی زوجین نقش کلیدی در ایجاد و گسترش طلاق عاطفی و اقدام به طلاق دارند و لازم است قبل از ازدواج، آگاهی کافی به زوجین در خصوص اینگونه تعاملات و نقش آن¬ها در تخریب زندگی داده شود. بخشی از فرایند شکلگیری طلاق عاطفی به بستر نابسامان خانوادۀ قبل از ازدواج بازمیگردد. پس از ازدواج نیز عواملی همچون ضعف تعهد همسری، خشونت و رسانۀ مخاطرهآمیز در شکلگیری و تداوم فرایند طلاق عاطفی نقش دارند. نحوۀ واکنش و مدیریت زنان در مواجهه با طلاق عاطفی بهصورتهای کنش اصلاحی، پنهانسازی و تلافیجویانه بروز مییابد
طلاق عاطفی و روابط جنسی زناشویی
بسیاری از زوجین با عشق و علاقهای فراوان زندگی مشترک خود را آغاز میکنند ولی پس از گذشت چند سال از زندگی زناشوییشان بهتدریج رابطه عاطفی بینشان کمرنگ میشود و باوجوداینکه زیر یک سقف زندگی میکنند، طلاق عاطفی بین آنان شکل میگیرد. به عبارتی دچار دلزدگی و سردی روابط زناشویی میشوند. دلزدگی زناشویی با احساساتی مانند خشم، نفرت، ناامیدی و سرخوردگی نسبت به همسر همراه است و انباشته شدن این احساسات دردناک بهمرورزمان در زوج باعث بیمیلی و ناخشنودی نسبت به همسر می¬گردد و زندگی در کنار شریک زندگی را غیرقابلتحمل می¬سازد، لذا توجه به این پدیده و اثرات مخرب آن و همچنین درمان بهموقع آن برای زنان متأهل بسیار مهم است.
طلاق عاطفی و رضایت از زندگی زناشویی
کاهش رضایت و گسست عاطفی یکی از چالشهای خانوادۀ معاصر است که افراد و گروههای مختلف به شیوههای گوناگونی آن را درک و تفسیر میکنند. رضایت با ایجاد بعد خاص و مثبت در زندگی زناشویی و تأمین بهداشت روانی اعضای خانواده، عاملی محافظتکننده و نیرومند در برابر مشکلات فردی و اجتماعی است و تأکید بر روابط صمیمی بین زن و شوهر در خانواده در مقایسه با تأکید بر دیدگاه¬های فردی به درک و شناخت بهتر رفتارهای مسئله¬ساز و تغییر آنها کمک می¬کند و در درمان، موقعیتی را ایجاد کنند که زوج¬ها رضایت خود را با یکدیگر افزایش دهند و سبک¬های متفاوت رضایت را درک کنند زیرا برخورداری از صمیمیت در میان، زوج¬ها از عوامل مهم ایجاد ازدواج¬های پایدار است و پرهیز از برقراری روابط صمیمانه از عواملی است که موجب شکست در زندگی خانوادگی و منجر به طلاق عاطفی می¬شود.